فرشته زمستونی منفرشته زمستونی من، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

نفس مامان وباباش

یه شب تلخ

نفسم دیروز عصر مامان اینا از مشهد برگشتن.من و محمدم امروز رفتیم بهشون سر بزنیم یه جعبه شیرینی خریدیم و رفتیم.البته من دیروز رفتم بهشون سر زدم.خلاصه رفتیم مامان داشت شام درست میکرد و تلفنی با خاله حرف میزد که فهمیدم پدربزرگم حالش خوب نیست.پدر بابام سال ٧٦ فوت کرد وقتی من ٦ سالم بود.پدر مادرم و مادر مادرم  خیلی برای من معنای عمیقی دارند وقتی من به دنیا اومدم مامانم دانشجو بود وقتی میرفت دانشگاه من پیش مامان بزرگم بودم.وقتی میرفت بیمارستان وقتی شیفت بود من پیش مادر بزرگم بودم و پدر بزرگم.اونا تمام خاطرات شیرین کودکی من هستن عزیزم.مامان اشپزی میکرد جسمش با ما بود ولی روحش با ما نبود.محمد گفت مامان بیا ببرمت پیش پدری.من به پدربزرگم میگم پدر...
28 خرداد 1392

تولد محمد حسین

  تولدت مبارک داداش گللللللللللللللللم....امیدوارم بهههترین ها در   انتظارت باشند.(شرمنده کیک تولد پسرونه قشنگ نبود یه   کم  دخترونه شد ).حسین عزیزم یک دنیا ارزوی خوب رو برایت   ارزومندم .اگه دستم بشه یه تم انگری برد خوشگل برات درست   میکنم.اخه تولد داداشم موکل شده به بعد از برگشتشون از سفر   مشهد.  نفس عزیزم یکی از کسانی که کسانی که خیلی مشتاق اومدنته   حسینه که هی میپرسه مهسا من کی دایی میشم پس؟؟دایی   کوچولوت منتظر اومدنته.حسین متولد 1385/3/20 اینم تاریخ تولد   دایی که ثبت شد تو وبلاگت. ...
20 خرداد 1392

کار اینده مامان

عزیزم سلام ...خیلی این روزها ذهنم مشغوله.ذهنم مشغول فکر به اینده است.میخوام برای اینده کاریم یه تصمیم درست بگیرم درسته الان مشغول درس هستم اما دیدم فقط رشته تحصیلیم نیست.خیلی به عکاسی و داشتن یه اتلیه عروس و کودک فکر میکردم و از کار مزون هم خوشم می اومد.حالا با حسنا به فکر زدن یه مزون عروس افتادیم نمیدونم خیلی گیجم که چی کار کنم.تو چی میگی نفس مامان؟
15 خرداد 1392

سرگرمیه وبلاگی

مهسا جون مامان لیانا من رو به این سرگرمیه وبلاگی دعوت دعوت کرد مرسی مهسا  جون که منو  انتخاب کردی عزیزم                                                                                        &n...
15 خرداد 1392

نفس مامان

سلام نفسم.دیشب ذکر خیرت بود من به محمد گفتم من دوست دارم نی نیمون دخمل شه دوست خودم باشه لباسای چین چین بپوشه. محمدم گفت هرچی خدا بخواد.مگه خودت همیشه نمیگفتی؟اما خوبه یه دختر ویه پسر داشته باشیم.گفتم دلتو صابون نزن من یه بار بیشتر زایمان نمیکنم نی نی اگه دوقلو شدی چی؟ اخه ما تو خانوادمون زیاد داریم دوقلوزایی.فندقم امیدوارم نیومده باشی تو دلم میترسم چون این ماه مریض بودم . کلی انتی بیوتیک خوردم.صبر داشته باش جوحو  اخبار این مدت رتبه مامان مهناز بود که اومد 550 کشور.وقضیه کار محمد...18 تیر تولد محمده.هیچ ایده ای ندارم مامان جون ...
11 خرداد 1392

خاله شهین مهربونم

خاله شهین عزیزم همیشه دریادم خواهی ماند...از تو محبت بی انتظار رو یاد گرفتم.خنده هات همیشه در نظرم خواهد ماند... دوستای گلم هر کی این پستو میخونه یه صلوات واسه شادی روحش بفرسته ممنون نفسم کاش تو هم خاله رو دیده بودی... ...
8 خرداد 1392
1